اشعار شهادت امام حسین ع
فاطمه شهیده س
مظلومیت حضرت فاطمه زهرا س

اشعار شهادت امام حسین ع

 

نـــام تو زيــنـت دلهـاست ابـــاعـبـدالله
 
بـرتـريـن واژه ي دنـياست ابـــاعـبـدالله
 
ذكر هـر عاشق دلسوخته ثارالله است
 
مــوج طــوفـانيِ دريـاست ابـــاعـبـدالله
 
زائــــران حــرمــت زائـــر عـرش حـقّـنـد
 
كــربــلا عـرش مُعلّاسـت ابـــاعـبـدالله
 
مــن گِـــداي حــرم كــرببلايـت هستم
 
روزي ام دست تو آقاست ابــاعـبـدالله
 
شب جمعه حرمت شور عجيبي بر پاست
 
زائــرت حـضـرت زهـراسـت ابـــاعـبـدالله
 
چشم ما در حرمت اشك فشاني كرده
 
عـاشـق نسل طَـهوراست ابـــاعـبـدالله
 
زخم گل كرده به سينه كه شما مي گويي
 
روضـه ي اكـبـر لـيلاست ابـــاعـبـدالله
 
بــاز در جمع محبـان تو آقاي بـهـشـت
 
شـور با حرولـه بر پاست ابـــاعـبـدالله
 
حافظ مرقد زيـبـاي دو بانـوي دمـشـق
 
بـيـرق حضــرت سقاست ابـــاعـبـدالله
 
مـادرت كرد تماشا وُ تِنت ريخت به هم
 
قتلگـه محشر كبرِي ست ابـــاعـبـدالله
 
شمر با چكمه به روي بدنـت آمده بـود
 
شاهدش زينب كبري ست ابـــاعبدالله
 
بــارهـا در حرمـت بـيـن مُـحـبـان گـفتم
 
كــربــلا مـركـز دنيــاسـت ابـــاعـبـدالله
 
به اَبي اَنتَ وَ اُمّي همه ي حرف من است
 
سـنـدش نـوكـري مـاسـت ابـــاعبدالله
 
اصغر چرمي

 

 

 

ارباب با وفا  سلام بر محرمت

ای حجت خدا  سلام بر محرمت

ذکر غم شما  بر صحن دل نشست

محبوب قلبها  سلام بر محرمت

عالم سیاه پوش  در ماتم تو شد

ای شاه سر جدا  سلام بر محرمت

هر لحظه از غمت  بی تاب شد دلم

سالار روضه ها  سلام بر محرمت

ای باعث وجود  معنای فضل و جود

ای معدن سخا  سلام بر محرمت

اشعار ما کجا  وصف شما کند

طوفان واژه ها  سلام بر محرمت

از داغ روضه ات  عالم حزین شده

ارباب ماسوا  سلام بر محرمت

آقای تشنه لب  فدای غریبیت

فرزند مرتضی  سلام بر محرمت

شوری بپا شده  با ذکر یا حسین

در مجلس عزا  سلام بر محرمت

باز این چه شورش است   ذکر مدام ما

شعر کتیبه ها  سلام بر محرمت

امشب نوشته شد بر روی قلب ما

حیّ عَلی اَلعَزا سلام بر محرمت

اصغر چرمی

 

 

 

 

آن آخرین وداع دلم راخراب کرد

 

اوضاع جنگ وضع حرم راخراب کرد

 

یک عمردرهوای تو پرمیزدم ولی

 

یک تازیانه بال وپرم راخراب کرد

 

این قوم بی حیا سروپا دست و سینه و

 

اصلا هرآنچه مینگرم را خراب کرد

 

میخواستم که صبرکنم درمصیبتت

 

رفتارساربان نظرم را خراب کرد

 

مشتی که آمدوبه سرم خوردناگهان

 

اوضاع چشمهای ترم راخراب کرد

 

از من مخواه از سم اسبان بگویمت

 

آن صحنه بود روز وشبم راخراب کرد

شاعر : حسین صیامی

 

 

 

مادر ندارد،            شاهی که تنها مانده و لشگر ندارد

 

آنقدر زخمی ست      ،جایی برای بوسه بر پیکر ندارد

 

در بین گودال،         افتاده و عمامه ای بر سر ندارد

 

می دید زینب،        اما چنین در خاک و خون باور ندارد

 

دورش شلوغ است،        حالا که تنها مانده و یاور ندارد

 

می گفت زینب،       شاید که قاتل همرهش خنجر ندارد

 

با گریه می گفت،    ای کاش می شد پیرهنش را بر ندارد

 

گودال تنگ است،    صحرا مگر جایی از این بهتر ندارد

 

بر روی سینه،      نیزه نزن وقتی که او سپر ندارد

 

کشتید اما،        دیگر چرا انگشت و انگشتر ندارد

 

وقتی که لب هاش،      خشک است تاب خیزران تر ندارد

 

می گفت دشمن،         کارش تمام است او که آب آور ندارد

 

با کینه میزد،          می گفت فرقی با خود حیدر ندارد

 

یک سو رباب است،         بیچاره تنها مانده و پسر ندارد

 

صد حیف حالا،            آب آمده اما علی اصغر ندارد

 

یک سو رقیه،          غیر از فرار او چاره ای دیگر ندارد

 

با تازیانه،           دیگر مزن که طاقت این دختر ندارد

 

ای وای زینب،            در بین نامحرم چرا معجر ندارد

 
 شاعر: سیدنیمانجاری

 

 

 

چشمش به سوی زینب و آن را نگاش کرد

 

هنگام آمدن به سوی ات چکمه پاش کرد

  


یک نیزه دار بغض علی را به سینه داشت

 

سر نیزه را میان دهان تو جاش کرد

  


خندان به روی سینه ی تو ماندگار شد

 

با خنجرش گلوی تو را آشناش کرد

 

 

با خنجرش به روی گلو تا دوازده

 

هی ضربه زد به سختی و آخر جداش کرد

   


سر را برید از بدنت،نعره ای زد و

از گیسویت گرفت و بدن را رهاش کرد

  
 

شاعر : علی حسنی

 

 

 

 

هر کسی چیزی مهیّا می کند

عقده ها را از دلش وا می کند

 

بغض مولا چشمشان را بسته است

کینه ها دارد چه غوغا می کند

 

هر کسی با نیزه می آید جلو

نیزه اش را در تنت جا می کند

 

زخم های بی حساب پیکرت

پیکرت را چون معمّا می کند

 

تا شنیدم ضربه بر پهلوت خورد

گفتم این غم کار خود را می کند

 

روی سینه گر نشیند وای من

زخم های تو دهن وا می کند

 

آه این تصویر را از روی تل

زینبت دارد تماشا می کند

 

دختری دارد میان خیمه ها

معجری دیگر تمنّا می کند

 شاعر : وحید محمدی

 

   

دیدم از دور اخا پیکرت افتاد به خاک

گونه ی راست خوش منظرت افتاد به خاک

لبه ی خنجر ملعون دهنش آب افتاد

شمر تا دید به میدان سرت افتاد به خاک

آمد و بال و پر خویش به خونت می زد

دید جبریل چو در خون پرت افتاد به خاک

تیغ ها بود که بالا و به پایین می رفت

تو نفس می زدی و خواهرت افتاد به خاک

آتش افتاد به لب های پیمبر تا دید

غرق خون بوسه گهش ... حنجرت ... افتاد به خاک ...

شاعر : رضا رسول زاده

 

 

 

یااخا،جانم فدای لحطه های آخرت

ناله از دل می کشیدم با نگاه پیکرت

شمر ملعون آمد و سر را بریده از قفا

مادرت زهرا شده زائر به بالای سرت

یک طرف افتاده سر امّا ببین شیبُ الخضیب

آن طرف افتاده جسم نازنین و اطهرت

من کجا،مقتل کجا،کرب و بلایت یا حسین

هر طرف دیدم حسینم، آیه های پرپرت

جان من،اهل حرم در شور و شین افتاده اند

مانده ام من با نواهای لطیف دخترت

از عطش، طفلان تشنه ،حسرت ساقی خورَند

یک صدا نجوایشان شد،خوش به حال اصغرت

ارباً اربا شد علی اکبر وَ مویت شد سپید

بر سر و سینه زدی در پیش جسم اکبرت

من چه گویم در غم هجر تو ،ای سرو رشید

تو که رفتی عاقبت بیچاره شد این خواهرت

جمله آخر وَ دیگر بس کنم این ناله را

جان زهرا،قاتلم گشته غم آب آورت

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

 

 

 

قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر

 

به نام حضرت معشوق، اسم انشا؛ سر

 

مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه ست

 

فرات ، علقمه، گودال، دست سقا، سر

 

نوشتم از سر خط با مداد قرمز رنگ

 

به جای جمله ی سرمشق؛ «آب بابا سر»

 

به روی خاک خرابه نوشت یک جمله:

 

«رقیه! گریه نکن جان عمه! امضا؛ سر»

 

چه حکمتی ست در این قتلگاه یا الله!

 

که بوی چادر خاکی گرفته سرتاسر

 

(و کاف ؛ کوچه و ها؛ هرم آتش و یا؛ یاس

 

و عین و صاد؛ علی، صبر بعد زهرا، سر)

 

چه اشتراک عجیبی که این پدر وَ پسر

 

به سوی فاطمه رفتند هر دوتا با سر

 

 

تمام شد غزل و من دوباره می بینم

 

که باز آمدم اینجا؛ درست بالاسر!

 

 شاعر : پیمان طالبی

 

 

 

 

 

صبر کن ای برادرم  آرام

غصه ام بوسه ای ز حنجر توست

آه زینب خدانگهدارت

غم من خاک روی معجر توست

 



ای برادر مگو که این لشکر

کهنه پیراهن تو را ببرند

نه فقط کهنه پیرهن خواهر

چند چادر هم از شما ببرند

 



کشتی ام ای حسین میبینی

رفتنت برده است جان حرم

خواهرم دست بر دلم نگذار

جان تو  جان دختران حرم

 



ای برادر خدا کند جایت

به سر نی سر مرا ببرند

خواهرم صبر کن که بعد سرم

زود انگشتر مرا ببرند



همه چشم انتظار آمدنت

دشنه و تیغ و تیر و سر نیزه

آه زینب قرارمان باشد

تو در آتش حسین بر نیزه

 

نشسته ای روی شیب قربانگاه

غرق خون زود میشود پا مال

با همان تیرها که در بدنت

می خورد غلط تا سر گودال

 

می زند عمه بر سر و رویش

دل خون سکینه می شکند

هر کسی می رسد به سهم خودش

استخوانی زسینه می شکند

 

 

 

 

 

نزدیک مغرب است خدایا چه می شود؟

 

کشتی شکست خورده دریا چه می شود؟

 

از لاله های خون جراحات زخم عشق

 

مقتل ز عمق فاجعه دریاچه می شود

 

با چکمه های بند نبسته رسیده شمر

 

با زخمهای سینه بابا چه می شود

 

قاتل ز بس برید از نفس فتاد

 

ای سر بریده بعد تو با ما چه می شود

 

نزدیک مغرب است چه باد مخالفی

 

نزدیک مغرب است ندا داد هاتفی

 

ای کشته فتاده به صحرا حسین من

 

ای میوه رسیده زهرا حسین من

 

آن کهنه پیرهن که خودم بافتم چه شد

 

ای بانی قیامت کبرا حسین من

 

یادش به خیر شانه زدن های موی تو

 

ای صاحب شفاعت عظما حسین من

 

چشمت زدند عاقبت این هرزه چشم

 

قربانی حسادت دنیا حسین من

 

مغرب شد و گذشت وَِ حالا شب آمده

 

بعد از تمام حادثه ها زینب آمده

 

زینب رسید و خاطره ها را مرور کرد

 

از بین نیزه های شکسته عبور کرد

 

آهی کشید و گفت «أأنت اخی»حسین

 

اینجا گریز روضه ی ما جفت و جور کرد

 

بشنید یا «اخی الیً»صبور باش

 

دل را به امر حنجر پاره صبور کرد

 

در آخرین دقایق گودال قتلگاه

 

هر نیزه ای به گونه ای عرض حضور کرد

 

قلب ز شعله دلخورش آتش گرفته است

 

ناگاه دید چادرش آتش گرفته است

 

 

 

 

چون سرت بر نیزه می افراشتند

در دلم داغ تو را می کاشتند

زین مصیبت قلب زینب چاک شد

اشک ها با نوک نیزه پاک شد

اسمان از نای و ف اکنده بود

از دحام طعنه ها و خنده بود

اه زینب بود کز دل می کشید

چکه چکه خون محمل می چکید

نهر خونی بود از هر محملی

سنگ باران بود از هر محملی

شکوه ها و ناله ها پیوسته بود

محمل از داغ دل من خسته بود

خنده بر روی لبانم مرده است

داغ سنگینی دلم را خورده است

تر جمان هر سکوتم اشک بود

ذکر شبها و قنوتم اشک بود

بعد از ان طوفان سرخ کربلا

نوحه می خوان اما بی صدا

شاعر : حمید کریمی

 

 

 

 

می رسد از گوشهٔ مقتل صدای مادرش

 

ای زنا زاده بیا و دست بردار از سرش

 

گیسوان مادر ما را پریشان می کنی

 

بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش

 

تو نمی بینی مگر غرق مناجات است او

 

پای خود بردار از روی لبان اطهرش

 

دل مسوزان بی حیا عمه تماشا می کند

 

با نوک نیزه مکن پهلو به پهلو پیکرش

 

دست من از پوست آویزان به زیر تیغ تو

 

تا سپر باشد برای ناله های آخرش

 

نیزه بازی با تن بی سر ز من آغاز کن

 

طعمه نیزه مگردانید جسم اصغرش

 

از ضریح سینه اش برخیز ای چکمه به پا

 

پای خود مگذار روی بوسه پیغمبرش

 

دیر اگر برخیزی از جای خودت یابن الدعی

 

عمه نفرین کرده دست خود برد بر معجرش

 

 شاعر :  قاسم نعمتی

 

 

 

عاشقی از نسل زهرا روی نی

می رود صحرا به صحرا روی نی

آیه های عشق را بی حنجره

می کند همواره نجوا روی نی

می کند آشفته خواب کوفه را

صوت صاد و قاف و طاها روی نی

کرده طی شیب و فراز عشق را

از میان قتلگه تا روی نی

هر دو عالم تشنه و خونین رَوَد

در کویر خشک دریا روی نی

هر کجا باشد خدا را دلرباست

روی دوش مصطفی یا روی نی

بوده عمری روی دامان بتول

این سری که رفته حالا روی نی

تر شده صحرا از اشکش، شد مگر

جای سقا مَشک سقا روی نی

می شود مجنون او هر عاقلی

تا که بیند ماه لیلا روی نی

شیرخوار کوچکی گم می شود

گاهگاهی بین سرها روی نی

کاروان بسته به بانویش امید

او که داده عشق خود را روی نی

شاعر: ابراهیم کریمی

 

 

 

در عشق اقتدا به اویس قرن کنیم

 

این دیده را ز اشک، عقیق یمن کنیم

 

امسال هم تمام پس انداز گریه را

 

قسمت شده که خرج سیاهی زدن کنیم

 

 «حی علی العزای» خدا می‌رسد به گوش

 

باید لباس مشکی خود را به تن کنیم

 

یعقوب خون جگر شدهٔ چشم من بیا

 

گریه برای غارت یک پیرهن کنیم

 

هنگام غسل دادن من، روضه خوان بگو

 

هرگز نخواسته بدنش را کفن کنیم

 

او نوکر است، نوکر ارباب بی‌کفن

 

خوب است بوریا کفن این بدن کنیم

 

شاعر:وحید قاسمی

 

 

 

 

منظر دلهای ماست کرببلای حسین

 

 

 

مرغ دل ما زند پر به هوای حسین

 

 

 

یک نگه کربلا به بود از صد بهشت

 

 

 

جنت اهل دل است صحن وسرای حسین

 

 

 

دیدن باغ بهشت مژده به زاهد دهید

 

 

 

زاهد وحور وقصور ما و لقای حسین

 

 

 

تربت پاکش بود داروی هر دردمند

 

 

 

دار الشفای خداست کرببلای حسین

 

 

 

ملک سلیمان بود در نظرش بی بها

 

 

 

آنکه گدایی کند پیش گدای حسین

 

 

 

هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند

 

 

 

بشنود از قدسیان بانگ ونوای حسین

 

 

 

چون به عزا خانه‌اش پانهی اهسته نه

 

 

 

بال ملائک بود فرش عزای حسین

 

 

 

خنده کنان می‌رود روز جزا دربهشت

 

 

 

هرکه به دنیا کند گریه برای حسین

 

شاعر:هاشم شکوهی

 

 

 

 

 

 

شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین

 

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

 

از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم

 

مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

 

بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین...

 

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

 

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

 

رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند

 

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

 

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب

 

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟

 

سروران٬ پروانگان شمع رخسارش٬ ولی

 

چون سحر٬ روشن٬ که سر از تن جدا دارد حسین

 

سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق

 

می نماید خود٬ که عهدی با خدا دارد حسین

 

او وفای عهد را با سر کند سودا٬ ولی

 

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

 

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

 

با کدامین سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسین

 

سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست

 

هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

 

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

 

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

 

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

 

داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین

 

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان٬ زخمه ای

 

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

 

دست آخر

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:,
ارسال توسط قناد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 242
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 244
بازدید ماه : 376
بازدید کل : 54666
تعداد مطالب : 326
تعداد نظرات : 76
تعداد آنلاین : 1



دعای عظم البلا
دعای فرج  ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
ذکر کاشف الکرب  ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
روزشمار فاطمیه سوره قرآن ذکر روزهای هفته پخش زنده حرم انقلاب اسلامی
.  .

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس




ابزار های عاشقانه برای وبلاگ

کد زیبا سازی لینک ها



کد کج شدن تصاوير